«ارسطو و فن شعر» به چاپ سیزدهم رسید/اساس هنر از نظر معلم اول
تاریخ انتشار: ۷ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۲۸۷۸۰۷
به گزارش خبرنگار مهر، انتشارات امیرکبیر بهتازگی سیزدهمین چاپ کتاب «ارسطو و فن شعر» اثر مرحوم زندهیاد عبدالحسین زرینکوب را در ۲۴۴ صفحه و بهای ۸۵ هزار تومان منتشر کرده است.
نخستین چاپ این کتاب در سال ۱۳۴۳ در دسترس مخاطبان قرار گرفته بود. این کتاب شامل ترجمه زندهیاد زرین کوب از رساله Poetics ارسطوست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
زندهیاد زرین کوب در «ارسطو و فن شعر» ابتدا در پنج فصل ارسطو، منظومه فکری و آثارش را تبیین کرده و بعد ترجمه خود از رساله پوئتیک را میآورد. «زندگی و آثار ارسطو»، «اندیشه و تعلیم»، «ارسطو در شرق و غرب»، «شعر و دنیای یونان» و «رساله شعر».
ساختار «فن شعر»
«فن شعر» ۲۶ بخش کوتاه دارد. چهار بخش نخست آن به تعریف شعر اختصاص دارد و درباره رابطه میان شعر و تقلید، منشأ و انواع شعر و انواع تقلید بحث میکند. بخش پنجم مقدمهای است بر سه موضوع کمدی، تراژدی و حماسه. ارسطو از بخش ششم تا بخش ۲۲ به تعریف تراژدی و سازوکارهای آن میپردازد و مباحثی را درباره اندازه و یگانگی کردار، رفتارهای ساده و پیچیده، دگرگونی و بازشناخت، اقسام باز شناخت، اجزا و قسمتهای تراژدی، ترس و شفقت در تراژدی، اندیشه و گفتار در تراژدی، اجزا گفتار، تراژدی و عقده گشایی، سیرت اشخاص داستان و اوصاف گفتار شاعرانه طرح میکند.
سه بخش آخر رساله «فن شعر» درباره حماسه است و در این سه بخش پس از بررسی ناقص و کوتاهی درباره شعر حماسی، به بررسی شعر حماسی هومر، به عنوان نمونه میپردازد. آخرین بخش نیز مقایسه بین تراژدی و حماسه است. ارسطو به دلایلی که در کتاب مطرح میکند، تراژدی را برتر از حماسه میداند.
جایگاه «فن شعر» در تاریخ زیبایی شناسی
به طور کلی ارسطو در فن شعر به بحث درباره زیبایی میپردازد و از این منظر، هنرهای نمایشی یعنی تراژدی و کمدی را تعریف و به بحث درباره چگونگی بیان آنها و همچنین کیفیت این هنرها میپردازد. تمام مفاهیمی که در این رساله بیان میشوند، به هنر نمایش و چگونگی اجرا در صحنه بستگی دارند، به بیان واضحتر مفاهیمی چون کاتارسیس تنها در هنر نمایش کاربردی هستند. ارسطو همچنین مقوله محاکات در هنر را هم از طریق تعاریف تراژدی و کمدی مطرح میکند. به طور کل از این رساله میتوان پی به مقوله و مفهوم زیبایی در منظومه فکری ارسطو پی برد. ارسطو در این رساله یک ویژگی مهم برای امر زیبا را در نظم و تناسب میداند.
یک نکته مهم در این رساله، انتقاد ارسطو از افلاطون است. سقراط و افلاطون و به تبع آنان ارسطو اساس هنر را mimesis میدانستند. ممسیس از ریشه mime است که به معنای ادا درآوردن و تقلید کردن است. افلاطون هنر و شعر را به دلیل همین مساله تقلید امری مذموم میدانست، چرا که به زعم او محسوسات در این دنیا خود تقلیدی از یک ایده متعالی هستند و حال هنرمند با تقلید از تقلید دو مرتبه از حقیقت دور میافتد.
به عبارتی افلاطون هنر را تقلید صرف میدانست. در مقابل اما ارسطو هنر و ساخت هنری را نتیجه خرد انسان معرفی میکرد. یعنی در نظرگاه زیبایی شناسی ارسطو، هنر به برداشت عقلانی انسان از جهان و واقعیت مرتبط است و به همین دلیل هنر از نظر او نه تقلید و رونویسی از طبیعت، بلکه بازآفرینی و بازسازی بخردانه جهان است. به همین دلیل نیز همانطور که اشاره شد نام کتاب خود را Poetics میگذارد که به معنی سازوکار آفرینش خلاقه است.
در نهایت اما «فن شعر» یا «هنر شاعری» (رساله پوئتیک) در تاریخ زیبایی شناسی و فلسفه هنر متن بسیار مهمی است. این متن در طول تاریخ تفکر در میان متفکران جایگاه ویژهای داشته است و هنوز هم متفکران حوزههای زیبایی شناسی و فلسفه هنر از آن بهره برده و به آن استناد میکنند. در تمدن اسلامی نیز توسط حکمای مشایی این متن به عنوان جزئی از منطق ارسطویی مورد توجه قرار گرفت.
زیباییشناسی ارسطویی و حکمای مسلمان
ارسطو منطقیاتش را در ۶ رساله جمع کرد و نام آن را «ارگانون» خواند. در قرن سوم پس از میلاد، فرفوریوس، فیلسوف نوافلاطونی بر ۶ رساله ارسطو مقدمه معروفی نوشت که در تمدن اسلامی و نزد حکمای مسلمان به «ایساغوجی» یا «المدخل» معروف شد. اما شارحان و مفسران دو رساله «ریطوریقا» و «پوئتیک» یا بوطیقا (فن شعر) را نیز به ارگانون اضافه کردند. نزد حکمای مسلمان برهان، جدل، سفسطه، خطابه و شعر، ذیل نامی به نام «صنایع خمسه» مشهور شد.
رساله پوئتیک را ابتدا ابوبشر متی بن یونس، از زبان سریانی به عربی ترجمه کرد و پس از او شاگردش یحیی بن عدی ترجمه تازهای از آن را ارائه داد و الکندی نیز دست به تلخیص آن زد. ابوبشرمتی از نسطوریان بغداد بود و رئیس منطقیان عصر خویش به شمار میآمد. ترجمه ابوبشر متی نکات درخشان و همچنین نقاط ضعف بسیاری داشت. او برای mimesis واژه درخشانی به نام «محاکات» را پیشنهاد کرد که هنوز هم کاربرد بسیار دارد. سیروس شمیسا در کتاب «نقد ادبی» اشاره کرده که محاکات دقیقترین و درخشانترین برگردان برای mimesis است و دقیقاً منظور ارسطو را میرساند.
پس از کندی ابونصر فارابی که شاگرد ابوبشرمتی نیز بود، به شرح و تلخیص فن شعر پرداخت. فارابی تلاش داشت تا یک سازگاری میان آرای دو حکیم یعنی افلاطون و ارسطو برقرار کند، با این اوصاف اما در «فن شعر» و زیبایی شناسی مشخص نیست که کدام طرف ایستاده است. پس از فارابی نیز ابن سینا به تلخیص و شرح اقدام میکند و در ذیل کتاب شفا آن را قرار میدهد. گویا ابن سینا برای تلخیص خود یکی ترجمه یحیی بن عدی و دیگری تلخیص فارابی را در اختیار داشته است. ابنسینا نیز اساس هنر را Mimesis دانسته و از همان واژه محاکات برای آن استفاده میکند و شرح و توضیحی نیز درباره تراژدی و کمدی میدهد، اما چون سنت تئاتر و نمایش در جهان اسلام نبوده، توضیحات او چندان دقیق نیست.
پس از ابنسینا نیز معروفترین کسی که به تلخیص و شرح بوطیقا اقدام میکند، ابن رشد آندلسی است، چرا که او هم فیلسوفی مشایی بود و یکی از مهمترین شارحان ارسطو در تمدن اسلامی. در نهایت اینکه خواجه نصیرالدین طوسی هم در کتاب مشهور منطق خود یعنی «اساس الاقتباس» تلخیصی از «فن شعر» ارسطو را ارائه میدهد که نکات درخشانی را فهم نظرگاه زیباشناسانه ارسطویی دربر دارد.
متأسفانه علیرغم اهمیتی که سیر تطور و تحول رساله پوئتیک ارسطو نزد حکمای مسلمان داشته، اما ترجمه و شرح آنها امروزه کمتر در دسترس است. سیدمهدی زرقانی در کتاب «رسالههای شعری فیلسوفان مسلمان» به ترجمه و شرح و تلخیص رساله پوئتیک ارسطو نزد اندیشمندان تمدن اسلامی پرداخته است، اما این کتاب اکنون مهجور مانده و باید توسط مخاطبان بویژه دانشجویان رشته تئاتر مطالعه شود.
منبع: مهر
کلیدواژه: انتشارات امیرکبیر تازه های نشر تجدید چاپ ارسطو کتاب و کتابخوانی معرفی کتاب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تازه های نشر ترجمه اوآنا شاهچراغ ع اغتشاشات ایران مجمع عمومی سازمان خبرگزاری های آسیا و اقیانوسیه موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران تجدید چاپ انتشارات جهان کتاب فیک نیوز حکمای مسلمان زیبایی شناسی تمدن اسلامی ابن سینا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۲۸۷۸۰۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فیلسوفان بزرگ دربارۀ «ورزش» چه میگویند؟
امروزه ورزش بیش از هر زمان دیگری محبوب شده است. ما در دورۀ معاصر شاهد افزایش علاقه مردم به مراقبت از بدن بودهایم و این علاقه را به وضوح در رسانههای اجتماعی میبینیم. اما به هر حال این توجه به سلامت جسمانی موضوع جدیدی نیست.
به گزارش فرادید، یکی از برجستهترین نمونههای آن بازیهای المپیک است که نخستین بار در یونان باستان باب شد. جالب است که بدانید لقب «افلاطون» به معنای «چهارشانه» (دارای شانههای پهن) را به دلیل هیکل بزرگ و قدرت فیزیکی قابلتوجه افلاطون به او داده بودند (نام اصلی او آریستوکلس بود).
بنابراین با توجه به این سابقۀ طولانی که ورزش در فرهنگ بشری دارد، میتوانیم بپرسیم که در تاریخ فلسفه، فیلسوفان و مکاتب فلسفی مختلف با موضوع ورزش چگونه برخورد کردهاند؟
1. افلاطون و ورزش در «جمهور»سر افلاطون، اواسط قرن سوم میلادی، امپراتوری روم
یونان باستان تمدنی است که اغلب با پایهگذاری بسیاری از اشکال ورزشی شناخته شده است. وقتی مردم به یونان فکر میکنند، به یاد مسابقات فشرده المپیک یا سربازان اسپارت و زیبایی پیکر باشکوه مجسمههای آنها میافتند.
افلاطون شاید بارزترین نمونهی رابطه بین فلسفه و ورزش باشد. این فیلسوف که در اصل همنام پدربزرگش آریستوکلس (Aristocles) بود، با نام مستعار افلاطون به معنای «چهارشانه» جاودانه شد، چون هیکل بزرگ و مهارتی عالی در کشتی داشت؛ یکی از مهمترین ورزشهای یونان باستان!
بخشهای کلیدی فلسفه افلاطون را در رسالۀ «جمهور» او پیدا میکنید. افلاطون در جمهور، برای جامعه ایدهآل طرحی ارائه میکند. این فیلسوف معتقد بود تربیت بدنی بخشی ضروری از آموزش شهروندان است، نه تنها به این دلیل که افراد دارای آمادگی جسمانی سالمتر و در نتیجه داراییهای ارزشمندتری برای جامعه هستند، بلکه به این دلیل که این تمرینات فواید بسیار دیگری دارد، مانند ترویج رقابتهای سالم و کار گروهی بین شهروندان از طریق ورزش. ورزش به مردم میآموزد نظم و انضباط و خویشتنداری داشته باشند و همچنین نیروی نظامی توانمندی بسازند.
برای افلاطون تربیت جسم فقط برای تربیت جسم نبود بلکه مقصود اصلی آن تربیت روح بود. افلاطون اعتقاد داشت که یک بدن قوی و کامل میتواند فضیلتهایی روحی مثل شجاعت را در فرد تقویت کند.
اگر درک کنیم فرض اساسی نظریه مثل این است که اشیاء در جهان ما بازتولید ناقص صورتهای ملکوتی و کامل خود هستند، به راحتی میتوانیم بفهمیم چگونه فلسفه افلاطون را به قلمروی ورزش ربط دهیم.
طبق این نظریه، هر شکلی از تمرین بدنی، خواه یک ورزش رقابتی و خواه ورزش کردن برای داشتن بدنی زیبا، قرین ایدهآل خود را در قلمرو مثل دارد. ما از طریق ثبات و سختکوشی، اگرچه هرگز به کمال نمیرسیم، اما میتوانیم به صورت ایدهآل نزدیکتر شویم. بدن ما و نحوه حرکت آن از این قاعده مستثنی نیست: ما همیشه باید بهترین نسخه از خودمان باشیم!
2. فضیلت ارسطو از طریق تعادلارسطو با نیمتنه هومر، رامبراند، ۱۶۵۳
عاقلانه نیست از فلسفه یونان باستان بدون ذکر ارسطو یاد کنیم. ارسطو در مقام شاگرد و گاهی منتقد افلاطون، فیلسوف دیگری است که افکارش هنوز در فرهنگ بشری تاثیرگذار هستند. یکی از برجستهترین دستاوردهای او مفهوم فضیلت از طریق «تعادل» یا «حد وسط» است، به این معنا که ما هرگز نباید در زندگی افراط و تفریط کنیم، بلکه باید به دنبال یک حد وسط باشیم.
به گفته ارسطو، هدف طبیعی ما در مقام انسان دستیابی به وضعیتی بالاتر از رفاه است که فیلسوف آن را «سعادت» eudaimonia نامیده است. چنین حالتی تنها از راه داشتن یک زندگی بافضیلت حاصل میشود و اگر ما تعادل را فضیلت بدانیم، نمیتوانیم بدون توجه به بسیاری از جنبهها که فرد را به تعادل میرساند از جمله ورزش، به طور کامل به فضیلت دست یابیم.
از دیدگاه ارسطو، اگر بخواهیم زندگی کاملی داشته باشیم، باید بین فعالیتهای فکری، معنوی و جسمانی تعادل برقرار کنیم. میان هر دیدگاه فلسفی درباره تمرینات بدنی، رویکرد ارسطویی یکی از سودمندترین رویکردها برای ماست تا بدون نیاز به اقدامات افراطی، خودسازی را پرورش دهیم. ما نباید عالمان کمتحرک و قلدرهای بیخرد باشیم و برای رسیدن به اهداف خود نباید از روشهای افراطی استفاده کنیم.
این یک پیام بسیار مهم با توجه به وضعیت کنونی صنعت تناسب اندام است که در آن، فراتر رفتن از محدودیتهای طبیعی بدن انسان به امری عادی تبدیل شده است. این امر مردم را به مصرف مقادیر زیادی سم سوق داده تا به اندام بیعیب و نقص یا عملکرد عالی دست یابند، غافل از این که با این رویکردهای افراطی آسیبهای دائمی به بدنشان وارد میکنند و دچار اختلالات روانی بسیاری خواهند شد.
3. سنکا و تابآوری رواقیمرگ سنکا، پیتر پل روبنس، حدود ۱۶۱۴
در طول دوره گذار بین اوج یونان باستان و آغاز سلطه جهانی امپراتوری روم، اسکندر مقدونی مسئول انتشار فرهنگ و فلسفه یونان و همچنین گنجاندن عناصری برای دیگر فرهنگهای سرزمینهای تحت سلطه حاکم بود. آن دوره زمانی اکنون به عنوان دوره یونانیمآبی یا هلنیستی شناخته میشود.
دوره هلنیستی با آشفتگیهای زیاد ناشی از تغییرات ناگهانی سیاسی و فرهنگی که بر عموم جمعیت اعمال شده بود، همراه بود. فلسفه رواقی در واکنش به آن واقعیت آشوبزا، متولد شد و یک جهانبینی را ترویج کرد که مبتنی بر خودکنترلی، انعطافپذیری و توانایی غلبه بر سختیها به کمک قدرت ذهنی بود.
سنکا، فیلسوف رواقی، مانند ارسطو معتقد بود تعادل و میانهروی برای خودسازی ضروری است. به گفته او، ما باید به دنبال ایجاد سطحی از رشد فیزیکی باشیم، زیرا ذهن سالم در بدن سالم است، اما در این کار، هرگز نباید وسواس به خرج داد.
با این حال، ارزش واقعی تمرینات بدنی از دیدگاه سنکا، توسعه خویشتنداری، انضباط و استقامت بود. اینها ستونهای فلسفه رواقی هستند. یک فرد سرسخت برای رویارویی با ناملایمات دنیای اطرافش آمادگی دارد و تمرینات ورزشی راهی عالی برای قویتر شدن فرد، هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی است.
4. دیدگاه آرتور شوپنهاور: ورزش به عنوان راه گریزپرتره آرتور شوپنهاور اثر یوهان شفر، ۱۸۵۹
آرتور شوپنهاور فیلسوفی است که نظراتش اغلب با نوعی بدبینی عمیق مرتبط است، چرا که از دیدگاه او، زندگی چرخهی بیپایانی از رنج و کسالت است؛ رنج و ناامیدی از طلب چیزهایی که نمیتوانیم داشته باشیم و کسالت از به دست آوردن آنچه قبلاً میخواستیم.
شوپنهاور ارزش داشتن بدن سالم را در بسیاری از مواقع در مورد رفاه عمومی افراد و حتی به عنوان گریزی موقت از رنج هستی تشخیص میدهد، اما فلسفه او میتواند تا حدودی به معنای انتقاد از تمرینات بدنی تفسیر شود.
یکی از مرتبطترین الهامات شوپنهاور هنگام توسعه نظام فلسفیاش، بودیسم بود، بهویژه، دیدگاه انکار تعقیب امیال. بنابراین، میتوانیم اینطور تفسیر کنیم که دیدگاه نویسنده تا حد زیادی مخالف سطوح رقابتی تمرینات بدنی است، زیرا تمایلات ما برای داشتن بدن زیبا یا برتری در یک ورزش خاص در نهایت چیزی جز رنج بیشتر نیست.
وقتی بخواهیم چنین موضوع گستردهای را در حوزهی گستردهتری به نام فلسفه، تجزیه و تحلیل کنیم، مهم است دیدگاههای مختلف را در نظر بگیریم. به همین دلیل دیدگاه شوپنهاور در تحلیل ما اهمیت دارد: چون برداشتی منحصر به فرد از این موضوع است که پرسشهای بیشتری را برای بحث ایجاد میکند و آن را جلو میبرد.
کانال عصر ایران در تلگرام